اثرات رویارویی با رخدادهای آسیبزا بر کودکان (بخش دوم)
همانطور که در یادداشت بخش نخست اشاره شد، جنگ و گریز واکنشهای نجاتبخش سیستم عصبی ما هستند که باعث میشوند به طور طبیعی از خطرات در امان بمانیم اما در مورد کودکانی که از موقعیت دشوار میآیند، تبدیل به واکنش خودکار آنها به هر موقعیتی شده است که تهدیدآمیز تلقی میشود. مشکل این جاست که وقتی محیط کودک تغییر میکند ودرکنار بزرگسالان ایمن قرار میگیرد باز هم این واکنشها خاموش نمیشوند و براساس تجربۀ پیشین، مغز همچنان درکار تفسیر محرکهای محیطی به عنوان عوامل خطر است: معلمی که برای تمرکز کردن اخم کرده است، علامت خطر است؛ صدای بلند و ناگهانی زنگ مدرسه که پایان زنگ تفریح را اعلام میکند، علامت خطر است؛ معاون مدرسه که خیلی جدی با کودک صحبت میکند هم علامت خطر است و ممکن است باعث پرخاشگری شود.
اما واکنشهای دفاعی خودکار کودکان به همین جا ختم نمی شود.
ناهمگنی پاسخ به تهدید: گسستگی
یکی دیگر از پاسخهای رایج اما کمتر شناختهشده هنگام بروز رخدادهای آسیبزا، گسستگی یا حالتهای تجزیهای است. گسستگی شامل دستهای از تغییرات روانشناختی و فیزیکی است. برخی از اوقات که جنگ یا گریز امکانپذیر نیست، کودک از اجتناب و گریز روانشناختی استفاده میکند که به آن گسستگی گفته می شود. گسستگی یک مکانیزم روانی است که شامل برداشتن توجه از دنیای بیرونی و تمرکز بر دنیای درونی است. این حالت ممکن است شامل از دست دادن حس نسبت به زمان و جدایی از موقعیت به شکلی که انگار فرد در جایگاه تماشاچی یک صحنه تاتر، در حال مشاهده وضعیت است و همه چیز غیرواقعی است. درحالتهای شدید کودک به دنیایی فانتزی پناه میبرد که در آن صاحب قدرتها و نیروهای شگفتانگیزی است. شدت گسستگی بستگی به شدت و طول مدت رخداد آسیبزا دارد.
انسان حتی زمانی که مورد تهدید قرار نگرفته است هم ممکن است از این مکانیزم زیاد استفاده کند. رؤیاپردازی طی روز، یکی از مثالهای گسستن از زمان حال و گریختن به دنیای درونی خود است. حالتهای خواب بیدار نیز مثال دیگری از گسستگی است که بعد از جدایی از زمان حاضر و غوطه خوردن در افکار درونی، عقاید، ایدهها، ترسها و تخیلاتمان سرانجام به حالت خواب میرسیم. همه کودکان و بیشتر بزرگسالان از درجات مختلف گسستگی برای کنار آمدن با یک رویداد آسیبزا استفاده میکنند و این وضعیت یک پاسخ سازگارانه ابتدایی است.
به هرحال اکثر کودکان و بزرگسالان به رویدادهای آسیبزای حاد با ترکیبی از بیش برانکیختگی و گسستگی پاسخ میدهند. حین رخداد آسیبزا کودک احساس میکند به طور جدی مورد تهدید قرار گفته است و حالت گوش به زنگی پیدا میکند. هنگامی که تهدید افزایش مییابد، پاسخ گسستگی فعال میشود. در حقیقت ابتدا مغز کودک برانگیخته میشود تا در برابر تهدید ادراکشده از او دفاع کند ولی اگر توان دفاع یا گریز از موقعیت وجود نداشته باشد کودک یا حتی فرد بزرگسال، از موقعیت گسسته میشود؛ به بیان ساده جسمش در آن زمان و مکان است و روحش به جای دیگری میرود؛ به این ترتیب ترس و اضطراب کمتری را تجربه میکند.
ادامه دارد…
نوشته دکتر بروس پری
ترجمه و تلخیص مهرنوش نرسی